مدتی است میثم، ره به وادی اپوزیسیون گشوده و سرکی می کشد به گفتنی های شنیدنی علی رضا نوری زاده در شبکه اش. به شخصه راجع به این فرد آن قدر کم اطلاع بودم (و البته هستم هنوز) که اسم شبکه اش راهم نمی دانم و باید در اینترنت بگردم ببینم کجا صحبت می کند. اما در این مدت یک چند قسمتی از برنامه های شبانه ی او می بینیم و کم و بیش با طرزبیان منحصر به فرد او و ادبیات خاص خبرنگاری و اطلاعات و تحلیل های بی مانندش داریم آشنا می شویم. خب جالب است طرز اجرای برنامه اش. فوق الذکر یک کت اتو کرده پوشیده،یک کراوات زده و با یک دستمال هم رنگ پیرهنش آمده پشت میز شیشه ای اش نشسته و دوربین را روشن کرده و بسم الله. نه دکوری چیده شده (کل بک گراند برنامه تصویری کروماکی با تکنیک پرده آبی است غالبا از میدان آزادی پشت سر استاد!)، نه یک عالم کتاب باز و بسته جلویش چیده شده، نه چهار پنج جفت عینک جور و واجور دارد، نه دست نوشته ای نه چیزی. اصلا اگر کنداکتور هم نداشته باشد برنامه اصلا جای تعجب ندارد. به قول رستورانی ها مِنو باز است کلا! آن وقت چه می شود همین برنامه با این سطح کیفی (از لحاظ فنی) با خدا تا لایک و شِیر مثل بلوتوث شیث رضایی همه جای اینترنت پخش است و فرت و فرت دانلود می شود،دیده می شود، کامنت می خورد و... ؟ خب آقا مردم که دیوانه نیستند بیایند برنامه ای ببینند که یک نفر سیخ نشسته و دری وری می بافد به هم و یک ساعت مخشان را کار می گیرد و آخر هم هیچ! مگر این که قبول کنیم جذابیت آشکار برنامه ی آقای ژورنالیست اپوزیسیون همان آقای ژورنالیست اپوزیسیون است! همان امضایی است که آخر شعرِ اول برنامه اش می کند: علیرضا...کمی مکث...نوری زاده. همان ادبیات روان و در عین حال پرطمطراق، همان اسم های آشنا و ناآشنایی که رگبارصفت به زبان می آورد و همان رمزگشایی های مخصوص خودش از وقایعی که خودش انتخاب کرده و نقل می کند. همین که زل می زند به دوربین نه به کاغذی توی دست و ساعت ها برایت مثل مادربزرگ ها قصه می بافد به هم. و شیرینی وقایعی که غالب شان را هرگز نشنیده ای رسوب می کند توی مغزت. اصلا انگار از دنیای اتفاقاتی تازه می آید و بلافاصله داغ داغ آن را روی میز شام شما می گذارد و با یک لیوان دلستر انار قورتش می دهید همه را یک جا. اسم برنامه اش را یادم آمد،گذاشته پنجره ای رو به خانه ی پدری. اگر به عنوان یک آماتور حرفم را قبول دارید بگویم پر کردن چنین برنامه ای هیچ هزینه ی بخصوصی نمی گذارد روی دست تهیه کننده اش. کارهایی که البته صداوسیمای ماهم به آن دست می زند. کارهایی که به نظرم علی رغم دکورهای آن چنانی و استودیوهای شماره دار و پخش سراسری هنوز نتوانسته نقش اولی به متکلمیِ نوری زاده پیدا کند برای خودش. مایه ی شرمساری است که بگوییم ما غیراپوزیسیون ها می نشینیم با چنان ولعی نوری زاده دانلودمی کنیم و می بینیم و وقتی تمام می شود تازه می فهمیم چقدر طولانی بوده این برنامه، و از این طرف درصداوسیما برنامه می سازند(در شبکه ی افق و آن قدیمی تر هایش حتی) طرف را می گذارند و باهاش صحبت می کنند. و آن قدر خودشان هم کار خودشان را قبول ندارند که یک تایمر معکوس می گذارند زیرتصویر که آقا تو را به خدا اگر چند دقیقه ی دیگر،چندثانیه ی دیگر دندان روی جگر بکوبی و این حرف های مفت ما را تحمل کنی تمام می شود و می رویم تبلیغات می بینیم باهم! یعنی که خودمان هم می دانیم این برنامه که می سازیم قابل تحمل نیست. تایمر می گذاریم. کار روان شناسی کردن را از خودتان شروع کنید در صدا وسیما. ببینید همین برنامه ای که می سازید و تایمر می زنید خودتان می نشینید پایش و تحملش می کنید؟ یا اصلا می شود با یک میز و صندلی و یک پرده ی آبی هم روزی یک ساعت برنامه ساخت فرستاد روی آنتن؟ یک میز و صندلی و یک پرده ی آبی و یک نوری زاده که جواب داده. شاید ورژن مثلا حسن عباسی اش هم جواب بدهد. یا فراستی اش، یا رائفی پورش یا .....ش و......ش و.....ش هم. نمی دانم هرکس که می شناسید بگذارید جای نقطه چینش. بالاخره کسی می تواند حرف حساب بزند توی این مملکت دیگر.
فقط طوری برنامه نسازیم که کار به تایمر معکوس و وقت اضافه و گل طلایی و ضربات پنالتی و این حرفها بکشد. قانونی تمامش کنید برود.